معرفی اجمالی انواع محمل های سرمایه گذاری در کانادا Investment vehicles in Canada

0
61299
انواع محمل های سرمایه گذاری در کانادا Investment vehicles in Canada

سرمایه یعنی ثروت. چه موارد قابل لمس مثل ساختمان و زمین چه موارد غیر مسقیمی مثل پول و سهام. سرمایه در واقع اضافه درآمدِ پس انداز شده افراد، سازمانها و دولتهاست که همواره محدود و خوستار بسیار دارد. سرمایه گذاری اما یعنی در زمان حال از چیزی بگذریم به امید اینکه در آینده ارزش افزوده‌ای را به دست آوریم. از مهمترین دلایل سرمایه گذاری میتوان به حفظ ارزش واقعی سرمایه یا تلاش برای افزایش ارزش سرمایه اشاره کرد. در نقطه مقابل سرمایه گذاری، نگه داری یا ذخیره پول/سرمایه بصورت نقد است. مشکل نگه داری پول بصورت نقدی این است که نه تنها باعث افزایش سرمایه نمیشود، بلکه به احتمال قریب به یقین به دلیل مسئله تورم در واقع باعث کاهش قدرت خرید و در نتیجه ارزش واقعی سرمایه نیز میگردد.

*نکته مهم:اگرچه تلاش شده متن زیر یکی از کامل ترین متن های باشد که به زبان فارسی جهت آگاهی کلی از موضوع مورد بحث پیدا میکنید، همواره در نظر داشته باشید که به دلیل گستردگی مطالب مربوطه، بسیاری از نکات و ریزه کاری های مربوط به مبحث هم درمتن ذکر نشده است. همچنین بسیاری از قوانین و رویه های مربوط به موضوع مورد بحث این مقاله قابل تغییر هستند و ممکن است در زمانی که شما این متن را میخوانید برخی از آنها دچار تغییر نیز شده باشند. در نتیجه، اطلاعات موجود در این وب سایت فقط جنبه معلومات عمومی دارد و شما نمیبایست برای تصمیم گیری به صرف مطالب ذکر شده اینجا اکتفا نمایید. همواره قبل از اخذ هرگونه تصمیمی حتما با مشاور مالی مورد اطمینان خود مشاوره کنید.

هدف‌ها از سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی اما یکسان نیست. ممکن است یک نفر شخصی باشد که هر ماه مقداری از حقوقش اضافه می‌ماند، یا کارمند بازنشسته‌ای که به تازگی سنواتش را گرفته و اگر این پول را توی بانک رها کند، از ارزشش کم می‌شود. حتی ممکن است یک نفر با درآمد بالا یا حتی کارخانه‌دار باشد، اما همیشه این نگرانی را داشته باشد که اگر شرکت یا کارخانه‌اش ورشکست کرد چه می‌شود؟

برخلاف باور عمومی، برای شروع سرمایه‌گذاری به چند ده هزار دلار نیاز ندارید. هیچ مبلغ از پیش تعیین شده‌ای برای سرمایه‌گذاری وجود ندارد و هر کس با هر مقدار پول می‌تواند از همین حالا سرمایه‌گذاری را شروع کند. مهم‌ترین دارایی شما در بازار سرمایه‌گذاری پول شما نیست، بلکه زمان شماست.

بازارهای مالی و سرمایه گذاری در کانادا یکی از اصلی ترین و مهمترین ارکان اقتصادی در کانادا هستند. نقش اصلی این بازار ها در واقع انتقال سرمایه از “پس انداز گرها” به “مصرف کنندگان” سرمایه به منظور ایجاد پیشرفت اقتصادی، تولید کار و افزایش تولید ملی میباشد.

برای شروع سرمایه گذاری، دانستن دو نکته ضروری است: 1-قدرت مالی شما و 2-توان ریسک پذیری شما. بطور کلی محمل های سرمایه گذاری مختلف، پتانسیل رشد سرمایه و به تبع آن ریسک متفاوتی دارند. عموماً هر چه ریسک پایین تر، پتانسیل رشد سرمایه کمتر است و بالعکس هر چه قادر باشید ریسک بیشتری تحمل کنید پتانسیل رشد سرمایه بیشتری دارید. البته لازم به ذکر است که “ریسک” شمشیری دو لبه است. اگرچه سرمایه گذاری های ریسکی تر (مثل سهام) پتانسیل رشد سرمایه بسیار بیشتری از سرمایه گذاری های با ریسک کمتر (مثل گواهی سپرده بانکی GIC ) دارند اما به همان اندازه نیز ریسک از دادن و کاهش ارزش سرمایه علی الخصوص در کوتاه مدت وجود دارد.

محمل های متفاوتی برای سرمایه گذاری در کانادا وجود دارد که هر کدام پتانسیل رشد و ریسک خود را دارند

شاید ساده ترین نوع سرمایه گذاری در کانادا که احتمالا همه از آن استفاده میکنند انواع حساب های پس انداز بانکی باشد. به دلیل ماهیت و سود بسیار پایین این حساب ها در این متن ما به حساب بانکی به عنوان سرمایه گذاری نگاه نخواهیم کرد و آنرا صرفاً نوعی محمل پس انداز در نظر میگیرم. خارج از حساب های پس انداز بانکی، انواع محمل های سرمایه گذاری را میتوان بصورت کلی به شکل زیر طبقه بندی کرد:

اوراق بهادار: درآمد-ثابت (securities Fixed-income ): اوراق بهادار درآمد-ثابت در واقع ابزار های سرمایه گذاری ای هستند که طی آن قرض گیرنده متعهد میشود در ازای پولی که قرض میگیرد بصورت ماهیانه یا سالیانه یا شش ماهه یا …. سودی به شما پرداخت کند و در نهایت در زمان اتمام قرداد اصل پول را به شما برگرداند. از جمله این نوع اوراق بهادار می توان به اوراق قرضه دولتی یا اوراق خرانه داری اشاره کرد. در نتیجه اگر شما اوراق قرضه شرکت مایکروسافت را بخرید – بر خلاف خرید سهام- شما مالک قسمتی از شرکت مایکروسافت نشده اید بلکه شما پول به مایکروسافت قرض دادید و در ازای آن بهره دریافت میکنید (و البته در انتهای زمان قرارداد اصل پولتان را). اوراق بهادار درآمد-ثابت انواع مختلفی دارند که از جمله آنها می توان به Bonds, debentures, mortgages, treasury bills and commercial paper اشاره کرد هر کدام تفاوت هایی با یکدیگر دارند.

اوراق بهادار: سهام ( Equity securities ): با خرید سهام در واقع شما سهمی از یک شرکت یا سازمان را خریداری میکنید و به نسبت سهم خود از کل ارزش آن شرکت در سود و زیان آن شریک میشوید. تفاوت اصلی خرید سهام با خرید اوراق بهادار درآمد-ثابت اینست که با خرید سهام شما یکی از مالکان شرکت هستید اما با خرید مثلاً اوراق قرضه به آن شرکت پول قرض داده اید.

اوراق بهادار مشتقه ( Derivatives ) : Derivativesها اوراق مالی پیچیده ای هستند که ارزش آنها وابستگی به ابزار مالی دیگری (زیر-لایه) نظیر سهام یا اوراق قرضه است.

کالا های مدیریت شده ( Managed Products ): از جمله کالاهای مدیریت شده می توان به صندوق های سرمایه گذاری  (Mutual Funds) اشاره کرد. صندوق های سرمایه گذاری صندوق هایی هستند که توسط افراد حرفه ای اداره شده و در مخلوطی از طیف وسیعی از آلات سرمایه گذاری با توجه به اهداف از بیش تعیین شده سرمایه گذاری میکنند. مثلاً یک صندوق سرمایه گذاری میتواند حاوی 20 سهام مختلف شرکت های کانادایی (40%) و 10 سهام شرکت هایی آمرکایی ( 15%) و 10 سهام شرکت های بین الملی و اورپایی (15%) و کمی اوراق قرضه دولت کانادا (10%) و کمی اوراق قرضه دولت آمریکا (10%) و  باقی مانده پول نقد و اوراق خرانه داری باشد. محتویات این صندوق ها معمولا ثابت نیست و افراد اداره کننده آنها با توجه به شرایط اقتصادی آنرا تغییر میدهند. البته سرمایه گذار نهایی که من و شما باشیم کاری به تخولات و خرید و فروش های صندوق نداریم. سهمی که خریداری میکنیم جرئی از کل ارزش صندوق است. اگر ارزش کل صندوق بالا رود ، ارزش سهم ما هم بالا میرود. اگر پایین بیایید، ارزش سهم ما هم پایین میایید. مزیت این نوع صندوق ها اینست شما لازم نیست چیز زیادی در مورد سرمایه گذاری بدانید یا هر روز پیگیر بازار سرمایه باشید. تیمی حرفه ای کارهای مربوط به مدیریت صندوق رو انجام میدهد. البته همانطور که انتظار میرود، در ازای انجام امور سرمایه سرمایه گذاری، این صندوق ها پولی نیز دریافت میکنند که معمولا بین نیم درصد تا چند درصد از پول سرمایه گذاری شده خواهد بود.

محصولات ساختاری ( Structured products ) : محصول اصطلاحاً “ساختاری” کالای است که از طریق مهندسی مالی تهیه شده و مخلوطی از خصوصیات انواع ابزار های سرمایه گذاری بالا (سهام، اوراق بهادار درآمد-ثابت و صندوق سرمایه گذاری) را داراست. از جمله این نوع محصول میتوان به Principal-protected notes یا Index-linked GIC اشاره کرد.

حال برای آشنایی بهتر شما، به هر یک از این موارد بصورت اجمالی و مختصر میپردازیم:

Bonds: اوراق قرضه یا Bond ها به نوعی از اوراق بهادار می گویند که در آن سرمایه‌گذار به شخص حقوقی یا نهادی (شرکتی یا دولتی) پول قرض داده و شرکت سرمایه‌پذیر (اعتبار گیرنده) متعهد می‌شود تا وجه یا اعتبار مورد نظر را در بازه زمانی مشخص و با پرداخت سود دوره ای ثابت بازپرداخت نماید. این بازه زمانی مشخص برای بازپرداخت اصل پول سررسید نام داشته و سود ثابت دوره‌ای (دوره‌های از قبل تعیین شده) کوپن اوراق نام دارد. در واقع در زمانهای قدیم که Bond های کاغذی بودند سود آنها واقعاً از طریق تکه کاغذ هایی که به کناره یا پایین Bond وصل بود پرداخت میشد. بدین صورت که در زمان سر رسید زمان هر کوپن، فرد آنرا جدا کرده و به سازمان/شرکت صادر کننده میبرد تا پول خود را بگیرد. در پایان مدت زمان هم اصل کاغذ را برده تا اصل پول خود را پس بگیرد. تصویر زیر شکل ظاهری یک Bond قدیمی را نشان میدهد.

اوراق معمولا توسط شرکت ها، نهادهای دولتی از جمله شهرداری‌ها، دولت‌های فدرال یا استانی و یا خارجی انتشار یافته و ابزار تامین مالی پروژه‌ها و فعالیت‌های دولتی و شهری می‌باشند. همانطور که گفته شد اوراق قرضه یکی از انواع “اوراق بهادار با درآمد ثابت” میباشند. نکته ای که شاید جالب باشد بدانید این است که دولتها تنها از طریق اوراق قرضه میتوانند سرمایه جذب کنند اما شرکتها آپشن های متفاوتی دارند (مثل صدور اوراق قرضه، گرفتن وام از بانک، عرضه سهام در بازار و بسیاری دیگر). اینکه شرکتها کدام روش را برای جذب سرمایه مورد نیازشان انتخاب کنند بستگی به شرایط و توانایی شرکت و هزینه آن روش دارد. معمولا شرکتها از سازمان های بزرگ و متخصص در این زمینه (مثل بانکها یا شرکتهای بیمه بزرگ) برای انتخاب و انجام کار جذب سرمایه کمک میگیرند. 

Debentures :  دبنچر ها بسیار شبیهbond می باشند با این تفاوت که برخلاف bond ها که به واسطه یک دارایی فیزیکی (مثل ساختمان، زمین و …) گارنتی شده اند، گارنتی مشخص و معین فیزیکی ندارند و پشتوانه پرداخت آنها بطور کلی اعتبار یا حسن شهرت صادر کننده است. (در bond ها دریافت کننده اعتبار یک دارایی فیزیکی قابل لمس مثل ساختمان یا زمین را در ازای پولی که قرض میگیرد گرو میگذارد و این حق را به اعتباردهنده/ قرض دهنده میدهد که در صورت عدم توانایی پرداخت سود یا اصل طلب، آنرا مصادره کرده و طلب خود را از طریق فروش آن زنده کند). جالب است بدانید در حالیکه اوراق قرضه دولتی بین عموم مردم و حتی حرفه ای های بازار سرمایه Government Bonds نامیده میشود، در واقع اصالتاً Debentures هستند زیرا دولت ها هیچگاه در مقابل پولی که قرض میگیرند دارایی فیزیکی خاصی گرو نمیگذارند و تنها این اعتبار دولت است که پشتوانه پرداخت سود و اصل اوراق قرضه است. هر چه کشور قوی تر و پایدار تر باشداعتبار آن بیشتر است. در تئوری، اوراق قرضه دولتی بدون ریسک محسوب میشوند زیرا دولت ها حتی اگر دچار مشکلات مالی باشند برای پرداخت سود اوراق قرضه خود به راحتی میتوانند مالیات را موقتاً بالا برده و بالاخره سود اوراق خود را جور کرده و به سرمایه گذاران و بپردازند. عدم توانایی یک دولت در پرداخت سود یا اصل اوراق قرضه بسیار بعید است ( sovereign default ) و عملاً تنها تعداد بسیار محدودی اتقاق افتاده و آن موارد هم بعد از مدتی به نحوی رفع شدند. به دلیل همین دلیل اختلاف با باند ها به Debentures ها که گارانتی خاصی ندارند unsecured bonds نیز گفته می شود.

Treasury bills (اوراق خزانه داری) : اوراق خزانه داری در واقع همان اوراق قرضه government bonds دولتی کوتاه مدت هستند که در واحدهای هزار دلار تا یک میلیون دلار عرضه میشوند. اوراق خزانه داری مورد توجه بسیاری از سرمایه گذاران همانند بانک ها شرکت های بیمه ، و حتی سرمایه‌گذاران خرد هستند. اوراق خرانه داری Treasury bills برخلاف اوراق قرضه معمول (bonds) در طول مدتی که آنها را دارید بهره نمی پردازند بلکه با تخفیف فروخته شده و در پایان تاریخ انقضاء به قیمتِ -به اصطلاح- روی جلد می فروشید.  سود شما اختلاف قیمت بین خرید و فروش است. مثلاً اوراق خزانه داری کانادای ۱۰۰ دلاری سه ماهه،  98 دلار فروخته میشود و شما ی خریدار بعد از سه ماه می توانید به قیمت روی جلد یعنی ۱۰۰ دلار آنرا بفروشید و این دو دلار اختلاف سود شما خواهد بود. اوراق خزانه داری هر دو هفته یکبار در یک مزایده توسط وزارت امور مالی از طریق بانک مرکزی کانادا فروخته میشود. غالب این اوراق زمان سررسید سه ماهه، شش ماهه و یا یکساله دارند. سود این اوراق نسبتاً کم بوده اما به دلیل کوتاه مدت بودن و پشتوانه دولتی داشتن -درنتیجه همیشه مشتری داشتن- عملاً پول نقد محسوب میشوند که اندکی هم سود میدهد و در نتیجه یک جایگذین مناسب برای پارک کردن موقتی پول نقد هستند.

Canada Savings Bonds (CSBs) and Canada Premium Bonds (CPBs) : نوعی اوراق قرضه دولتی در کانادا هستند. عرضه آنها به دلیل کمبود استقبال و همچنین وجود جایگذین های متعدد از نوامبر 2017 قطع شد اگرچه اگر هنوز کسی از آنها داشته باشد و نقد نکرده باشد میتواند با مراجعه به مرجع مربوطه آنها را نقد کند.

REAL RETURN BONDS : همانند اوراق قرضه معمولی در طول مدت قرارداد بهره پرداخت کرده و در آخر قرارداد اصل پول را به شما برمیگردانند اما بر خلاف اوراق قرضه معمولی، نرخ بهره ثابت نیست و بر اساس نرخ تورم سالیانه تنظیم میشود. در نتیجه اگر تورم بالا رود، نرخ بهره پرداختی به شما هم بالا میرود (و بلاعکس).

PROVINCIAL AND MUNICIPAL GOVERNMENT SECURITIES : اوراق بهادار شهرداری ها یا دولتهای استانی همان شرایط اوراق قرضه دولتی را دارند ( اینها هم در واقع Debenture هستند). تفاوت در این است که معمولا اعتبار دولت های استانی اندکی از دولت فدرال کمتر و اعتبار شهرداری ها هم اندکی از فدرال و استانی کمتر است. بطور کلی اعتبار هر استان ( یا هر شهرداری) بسته به منابع مالیاتی آن استان یا منطقه دارد. هرچه منابع مالیاتی متنوع تر ، اعتبار آن دولت هم بیشتر خواهد بود. در نهایت تفاوت اعتبار دولتهای مختلف (استانی، فدرال و یا شهرداری ها) خود را در درصد بهره اوراق قرضه نشان خواهد داد. اوراق قرضه توضیع شده توسط دولت فدرال معمولا کمترین بهره را پرداخت خواهند کرد (چون به دلیل اعتبار بالا کمترین ریسک را دارند). به همین ترتیب دولت های استانی مجبورند بهره ای کمی بالا تر از دولت فدرال بپردازند تا اوراق قرضه شان جذابیت لازم برای بازار را داشته باشد. همین نکته در مورد اوراق قرضه بین دولت های مختلف هم صادق است. مثلاً دولت کانادا به دلیل ثبات و اقتصاد نسبتاً قوی برای اوراق قرضه خود بهره به مراتب کمتری از مثلاً دولت ونزولا (که ریسک بالایی دارد) پرداخت میکند. در نهایت این سرمایه گذار است که ترجیح میدهد چقدر ریسک کند و در مقابل آن چه قدر بهره میخواهد.

CORPORATE BONDS ( اوراق قرضه شرکتی) : همانطور که قبلاً توضیح داده شد شرکت ها بر خلاف دولت ها تنوع بسیار زیادی برای جذب سرمایه دارند و فروش اوراق قرضه یا Bonds تنها یکی از آنهاست. آنها میتوانند اوراق قرضه صادر کنند، از بانک وام بگیرند یا مالکیت درصدی از شرکت را بصورت سهام واگذار کرده و پول آنرا دریافت کنند. بطور کلی ریسک شرکت ها از دولت ها بیشتر است (زیرا بر خلاف دولتها به منبع لایتناهی مالیات وصل نیستند) و در نتیجه برای جذب سرمایه از طریق صدور و فروش اوراق قرضه باید سود / بهره بیشتری بپردازند. شرکتها چندین نوع مختلف اوراق قرضه صادر میکنند که هر کدام تفاوتهایی به یکدیگر دارند: Collateral trust bond اوراق قرضه ای هستند که به جای دارایی فیزیکی قابل لمس (مثل ساختمان) مثلاً مجموعه از سهام یا دارایی هایی مالی متعلق به شرکت به گرو گذاشته میشوند. Equipment trust certificates نوعی اوراق قرضه هستند که در آنها داریی گرو گذاشته شده ابزار آلات است (مثل کابین های قطار). Subordinated debentures ها اوراق قرضه ای هستند که به نسبت دیگر اوراق قرضه آن شرکت موقعیت ضعیف تری دارند. یعنی مثلا در زمان ورشکستگی اموال مصادره شده اول به دارندگان اوراق قرضه اصلی داده میشود و بعد اگر چیزی باقی ماند به دارندگان Subordinated debentures نیز داده میشود. ناگفته پیداست که Subordinated debentures با توجه به ریسک بالاتری که نسبت به دیگر انواع اورق قرضه دارند باید بهره/سود بیشتری هم پرداخت کنند. Corporate notes در واقع یک یادداشت پرداخت کوتاه مدت است که در قبال آن شرکت قول میدهد که سود و اصل پول قرض گرفته شده را به سرمایه گذار بپردازد.

MORTGAGE BONDS : مورگیج باند یا اوراق قرضه مورگیج همانطور که حتماً حدس زده اید نوعی اوراق قرضه است که برای خرید ملک مورد استفاده قرار میگیرد و در آن اعتبار دهنده (مثلاً بانک) در قبال پول قرض داده شده به اعتبار گیرنده (افراد یا سازمانها) ساختمان را در گرو خود خواهد داشت. همانطور که میبینید Mortgage اصالتاً فرقی با دیگر Bond های (اوراق قرضه) توضیح داده شده بالا ندارد. اعتیار گیرنده در مقایل پول قرض گرفته دارایی فیزیکی (ملک) خود را گرو گذاشته و در طول زمان قرارداد بهره و اصل پول قرض گرفته را میپردازد. در داقع بسیاری از بانکها یا موسسات مشابه تعداد قابل توجهی از Mortgage های خود را جمع و جور کرده و به صندوق های سرمایه گذاری میفروشند. مثلاً بانک TD میتواند 3000 تا از Mortgage هایی که اخیراً به افراد داده را در یک قالب بسته بندی کند. فرض کنید بطور متوسط ارزش هر Mortgage موجود در این بسته 800 هزار دلار و متوسط نرخ بهره این Mortgage ها معادل 5% باشد. بسته مذکور یک بسته 2 میلیارد و 400 میلیون دلاری میشود که سالی 5% سود میدهد. بانکها معمولا پس از جمع آوری تعداد مناسب Mortgage آنها را سبیه بالا بسته بندی کرده و بصورت یکجا به صندوق های سرمایه گذاری میفروشند. این فروش هم برای بانک فایده دارد هم برای صندوق سرمایه گذاری ای آنرا میخرد. صندوق یک منبع درآمد خواهد داشت که از طریق آن به اعضایش سود میدهد. بانک هم این مقدار قرضی را که داده از تزاز مالی اش خارج میکند و درنتیجه جا را برای اعتبار دهی برای Mortgage های بیشتر باز میکند (توجه کنید اگر بانکها این Mortgage ها را به شرکتهای ثالث نمیفروختند، با توجه به اینکه بالاخره بعضی از این Mortgage  ها ریسک عدم پرداخت توسط Mortgage  گیرنده دارند، میبایست به نسبتی مشخص سرمایه کنار میگذاشت و این برای دادن Mortgage های آینده محدودش میکرد).

FLOATING-RATE SECURITIES : در مجموعه اوراق قرضه، اوراق بهادار شناور به اوراقی گفته میشود که نرخ بهره پرداختی آنها شناور است. یعنی مثلا با افزایش نرخ تورم افزایش میابد و با کاهش آن کاهش میابد. ناگفته پیداست خرید این نوع اوراق اگر نرخ تورم بالا رود سود بیشتری کرده و اگر نرخ تورم در طول مدت قرارداد پایین رود، سود کمتری از اوراق قرضه استاندارد خواهند برد.

DOMESTIC, FOREIGN, AND EUROBONDS : همان اوراق قرضه هستند اما یا به ارز رایج دیگری صادر شده یا در منطقه جغرافیایی دیگری غیر از کانادا عرضه میشوند. خرید این اوراق زمانی موضوعیت پیدا میکند که شما نگران افت ارزش پول ملی خود باشید. مثلا شما با بررسی متوجه شدید که نرخ برابری دلار کانادا طی چند سال آینده نسبت به دیگر ارز های رایج ضعیف خواهد شد. در نتیجه گرفتن یک bond به ارز مثلاً یورو با همان درصد بهره در نهایت احتمالاً به نفع شما خواهد شد.

به غیر از اوراق قرضه، چندین نوع دیگر اوراق بهادر درآمد-ثابت ( fixed-income securities ) نیز وجود دارد.

BANKERS’ ACCEPTANCES : نوعی دستورالعمل کتبی برای پرداخت است که توسط یک شرکت صادر شده و توسط یک بانک گارانتی شده است. مثلاً بانک RBC پرداخت bankers’ acceptance شرکت الف را گارانتی و ارائه میکند. BA ها با تخفیف فروش رفته و با قیمت روی جلد قابل نقد کردن هستند. زمان این نوع قرارداد معمولاً کوتاه مدت (30روزه تا 90 روزه) میباشد اما ممکن است تا 365 روز هم برسد. مثلاً شرکت مایکروسافت BA خود را (90روزه به قیمت روی جلد 10 میلیون دلار) که توسط بانکی در آمریکا گارانتی شده به قیمت 9900000 دلار میفروشد که بعد از 90 روز قابل وصول به قیمت روی جلد است. اختلاف قیمت خرید و فروش (اینجا مثلا 100 هزار دلار) سود سرمایه گذار خواهد بود. چون این ابزار سرمایه گذاری توسط بانک گارانتی شده معمولا سودی که میدهد فقط اندکی از اوراق خزانه داری یا دولتی بیشتر است.

COMMERCIAL PAPER : شبیه bankers’ acceptance است اما در اینجا بانک آنرا گارانتی نکرده است و تضمین پرداخت آن فقط قول شرکت صادر کننده است. ناگفته مشخص است که تنها شرکت هایی با اعتبار بالا قابلیت فروش  commercial paper خود را دارند و شرکت های دارای مشکل مالی به راحتی نخواهند توانست مشتری برای commercial paperهای خود پیدا کنند. commercial paper بهره ماهانه پرداخت نمیکند و همانند bankers’ acceptance با تخفیف فروخته شده و به قیمت روی جلد در زمان سررسید قابل نقد کردن است. 

TERM DEPOSITS: سپرده های مدت دار ، سودی گارانتی شده برای مدت زمان کوتاه (معمولاً زیر یک سال) پرداخت میکنند. معمولاً برداشت زودتر از موعد این نوع سپرده مشمول جریمه میشود.

GUARANTEED INVESTMENT CERTIFICATES : گواهی سپرده گارنتی شده یا GIC احتمالاً محبوب ترین و شناخته شده ترین نوع سرمایه گذاری درآمد-ثابت بین افراد کم ریسک است. هم اصل پول و هم سود حاصله توسط بانک یا موسسه صادر کننده گارانتی شده است. همانطور که میشود حدس زد این گارانتی ها بدون هزینه هم نیست. در واقع به خاطر همین گارانتی ها، نرخ سودی که GIC پرداخت میکند تنها کمی از حساب های پس انداز بیشتر است و در کانادا به ندرت از یکی دو درصد بیشتر است. (البته نرخ GIC به نرخ بهره بین بانکی اعلام شده توسط دولت وابسته است. در شرایط پاندمیک 2020 که نرخ بهره به پایین تر میزان خود رسیده ، اغلب GIC ها چیزی حول و حوش نیم درصد سود پرداخت میکنند. به هر جهت اگر پول قابل توجهی دارید توجه داشته باشید که جای چانه زنی دارید و میتوانید درصد بیشتری درخواست کنید و کلاً خیلی امید نداشته باشید که حت بتوانید معادل نرخ تورم سود بگیرید).

دو نوع اصلی GIC وجود دارد: قابل نقد شدن و غیر قابل نقد شدن.  Cashable GIC ( یا redeemable GICs ) را هر زمان که خواستید میتوانید نقد کنید و به نسبت تعداد روزهایی که آنرا داشته اید سود میگیرد. در مقابل  non-redeemable GICs ها را باید تا پایان دوره نگه دارید (به اصطلح برای طول مدت دوره lock شده اند  ). در نتیجه این محدودیت ها ، سود در نظر گرفته شده برای redeemable GICs ها (قابل نقد شدن پیش از موعد) معمولاً کمتر از non-redeemable GIC ها میباشد. علاوه بر مورد فوق، GIC ها مشخصه ها و خصوصیات مختلفی هم میتوانند داشته باشند:

Escalating-rate GIC : بهره/سود دریافتی طی زمان قرارداد به مرور افزایش میابد. مثلاً سال اول 0.8 درصد، سال دوم 1 درصد و سال سوم 5/1 درصد.

Laddered GIC : سرمایه گذاری انجام شده به قسمت های مساوی تقسیم میشود و به محض سررسید هر قسمت شما این انتخاب را دارید که آنرا نقد کرده یا مجدداً سرمایه گذاری کنید. مثلاً یک GIC 100 هزار دلاری 4 ساله به چهار قسمت مساوی 25 هزار تایی تقسیم میشود. پایان هر سال شما این انتخاب را دارید که آن قسمت از پول سر رسید شده را نقد کنید یا مجدداً سرمایه گذاری کنید. این نوع GIC کمک میکند که همه پولتان را برای زمان طولانی دگیر نکنید و هر چند وقت یکبار این شانس را داشته باشید که قسمتی از پول سرمایه گذاری شده را برای کار دیگری استفاده یا مجدد سرمایه گذاری کنید.

 Instalment GIC : در این نوع یک مشارکت اصلی در ابتدا انجام میدهید و سپس طی یک برنامه از پیش تعیین شده مقدار سرمایه گذاری خود را بصورت قسطی (مثلاً ماهیانه) افزایش میدهید.

Index-linked GIC : این نوع GIC مورد علاقه کسانی است که میزان سود GIC راصی نیستند اما در عین حال ریسک پذیری کمی هم دارند. در این نوع GIC سود GIC وابسته به عملکرد نوعی دیگر از سرمایه گذاری مثلاً سهام خواهد بود ولی در عین حال اصل پول هم گارانتی میشود. مجدداً باید در نظر بگیرید که با توجه به گارانتی موجود، سود حاصله همواره کمتر از سرمایه گذاری وابسته است و حتی ممکن است سودی حاصل نشود اما به هر جهت اصل  پول ایمن باقی میماند. Index-linked GICها معمولا سه یا پنج ساله یا بیشتر هستند.

برای مثال اگر شما 100 هزار دلار GIC یک ساله 1% استاندارد بخرید میدانید که در انتهای سال 101 هزار دلار پول خواهید داشت (100 هزار اصل پول بعلاوه 1 هزار دلار سود معادل 1%)

اما اگر یک GIC لینک شده به بازار سهام (مثلاً لینک شده به شاخص کل بازار سهام کانادا) بخرید، در پایان سال اگر شاخص نسبت به زمان خرید GIC تغییر نکرده باشد و یا کاهش یافته باشد، شما فقط اصل پول را پس میگیرید( یعنی همان 100 هزار دلار ). اما اگر شاخص مثلاً 15 درصد رشد کرده باشد شما اصل پول بعلاوه جرئی از این 15% را دریافت خواهید کرد. توجه داشته باشید که در مورد GIC های لینک شده بانک/موسسه صادر کننده هیچگاه کل سود حاصله را به شما نخواهد داد (زیرا به هر حال اصل پول شما را بیمه کرده و تمام ریسک منفی بازار را خودش متقبل شده و در قبال آن درصدی از سود شما را طلب میکند) در نتیجه سود این نوع GIC ها همواره جزئی از سود آلات سرمایه گذاری متصل به آن خواهد بود. این جزء participation rate نامیده میشود. (بعضی مواقع هم درصد تعیین نمیکنند، بلکه سقف سود تعیین میکنند که به آن participation cap میگویند).

برای مثال فرض کنید شما همان  100 هزار دلار بالا را اینبار در Index-linked GIC یک ساله متصل به شاخص کل سهام آمریکا با participation rate معادل 50% خریداری میکنید. بعد از 3 سال سه حالت ممکن است اتفاق بیفتد:

  • بورس آمریکا دچار بحران شده و شاخص آن کاهش یابد: شما فقط همان اصل پولتان یعنی 100 هزار دلار را دریافت میکنید
  • بورس هیچ تغییری نکند: شما فقط همان اصل پولتان یعنی 100 هزار دلار را دریافت میکنید
  • بورس 3 سال خوبی داشته و 20 درصد بالا رود: شما 100 هزار دلار بعلاوه 50% از 20% سود حاصله بورس یعنی نهایتاً 10% (معادل 10 هزار دلار) دریافت میکنید. در مجموع 110 هزار دلار

به هر جهت اگر سود GIC به نظر شما کم است و جرات سرمایه گذاری در بورس را هم ندارید (چون حفظ اصل پول برای شما خیلی مهم است)، Index-linked GIC راه حل بسیار مناسبی برای شماست.

Interest-rate linked GIC: شبیه مورد بالا با این تفاوت که نرخ پرداخت سود با توجه به نرخ بهره بانکی تغییر میکند. یعنی اگر نخ بهره بالا رود شما سود بیشتری خواهید گرفت اما اگر پایین رود شما سود کمتری خواهید گرفت.

بطور کلی در مورد اوراق قرضه یا Bond ها  در نظر داشته باشید که سود پیشنهادی بستگی به ریسک و وضعیت مالی صادر کننده آن دارد. در بهترین موقعیت دولت ها قرار دارند و در بدترین موقعیت شرکت های با بدهی و ریسک بالا. مثلاً اگر اوراق قرضه دولت کانادا 2% سود بدهد، اوراق قرضه شرکت های معروف کانادایی با وضعیت مالی مناسب شاید 3.5 درصد و شرکت های با وضعیت مالی خراب و احتمال قصور در پرداخت مثلاً  10% سود میدهند. هر جه سازمانی ریسکش بیشتر باشد، باید سود بیشتری هم پیشنهاد بدهد که بتواند سرمایه گذارن را تشویق به خرید اوراق قرضه خود بکند. با توجه به توضیحات فوق دانستن اینکه چه شرکتی چه ریسکی دارد خیلی مهم است زیرا تعیین کننده این امر است که چه سودی در مقابل ریسک مفروض می ارزد. نرخ ریسک و اعتبار شرکت ها را سازمان های مستقلی مثل Moody’s Canada Inc و Standard & Poor’s Bond Rating Service  با بررسی دقیق صورت های مالی تعیین میکنند. برای این منطور سیستم درجه بندی ای در نظر گرفته شده است. مثلاً (از بهترین به بدترین) AAA  یا AA یا A یا BBB یا BB یا B یا CCC یا و … تا  C . هر چه درجه شرکت بهتر باشد این قدرت را دارد که سود کمتری در مقابل اوراق قرضه صادره خود پرداخت کند زیرا به دلیل اعتماد عمومی و توانایی ثابت شده به پرداخت بدهی ، اوراق آنها همواره خریدار دارد. شرکت های با rate پایین اما فقط درصورتی میتوانند سرمایه گذاران را برای خرید اوراق قرضه مجاب کنند که سود خیلی بالاتری پیشنهاد بدهند. معمولاً خریداران سازمانیِ اوراق قرضه مانند همه سرمایه گذاران به دنبال حداکثر سود هستند اما سود بالا یا ریسک بالا همراه است و سرمایه گذارن منطقاً تمام تخم مرغ های خود را داخل یک سبد لرزان نمیگذارند. آنها معمولاً مخلوطی از bond های با ریسک بالا و پایین خریداری میکنند (خربد ریسک پایین ها سود کمتری دارد اما برای محافظت و ایمنی سرمایه است و خرید ریسک بالا ها ریسک قصور از پرداخت بالاتری دارد اما برای افزایش سود/بهره سرمایه گذاری کل لازم است).

بعد از معرفی اجمالی انواع اوراق بهادار درآمد-ثابت در بالا شاید نوبت به Equity Securities و یا سهام برسد. سهام یکی از مهمترین ابزار سرمایه گذاری برای افراد و سازمانهاست. تاریخ نشان داده که سود سهام -در بازه زمانی طولانی مدت- بیش از اوراق بهادار أرمد ثابت ( fixed-income securities ) مانند اوراق قرضه ( bonds ) و نرخ تورم بوده است. “سهام” یکی از اجزای اصلی تشکیل دهنده پورتفولیوی بسیاری از سرمایه گذارن خرد، صندوق های سرمایه گذاری مشترک ( Mutual Funds ) و یا صندوق های بازنشستگی استانی یا فدرال ( Pension Funds ) هست. فرق عمده “سهام” با اوراق درآمد ثابت مانند اوراق قرضه اینست که با خرید سهام شما جزئی از سازمان مورد نظر را خریداری کرده اید و در سود و زیان آن به همان نسبت سهیم هستید. همچنین در مورد اوراق قرضه – یا بطور کلی تر، اوراق بهادار درآمد-ثابت- شما معمولاً دقیقاً میدانید که چه مقداری سود قرار است در مقابل مبلغ اولیه دریافت کنید. در مورد سهام اما موضوع پیچیده تر است. شما دو نوع درآمد از سهام خواهید داشت. اول- درآمد حاصل از توزیع سود خالص شرکت ( dividend ) و دوم- سود حاصل از افزایش قیمت خودِ سهام -و یا ضرر حاصل از کاهش قیمت-. البته شما تا زمانی که سهام را نفروشید، عملاً سود/زیان حاصل از افزایش/کاهش قیمت سهام فقط روی کاغذ است و هر روز تغییر میکند.

تفاوت های عمده از منظر خریدار یا همان سرمایه گذار بین Bonds و سهام ( share ) به صورت زیر است.

صاحبان و در اختیار دارندگان اوراق قرضه به اصطلاح Creditor یا اعتبار دهنده محسوب میشوند و در نتیجه اگر شرکتی که اوراق قرضه آنرا خریداری کرده اند ورشکست شود، اولین نفر در صف دریافت پول صاحبان اوراق قرضه خواهند بود. در واقع در صورت ورشکستگی و در طی مراسم انحلال که تمام دارایی های یک شرکت برای پرداخت بدهی ها به فروش گذاشته شده و نقد میشود، اولین دریافت کنندگان پول، قرض دهندگان با دارندگان Bond آن شرکت خواهند بود. در انتها وقتی پول همه دارندگان اوراق قرضه تسویه شد، اگر پولی باقی ماند، مابقی پول بین دارندگان سهام آن شرکت تقسیم میشود. در بسیاری موارد در واقعیت، هنگامیکه یک شرکت سهامی عام ورشکست میشود ، پولی به سهام دارن نمیرسد و عملاً ارزش کل سهامشان از بین میرود (به صفر میرسد).

همچنین باید توجه کرد بر خلاف اوراق قرضه که پرداخت سود به اعنبار دهندگان اجبار قانونی دارد ( در صورت عدم پرداخت اعتبار دهنده حق توقیف دارایی دارد) در مورد سهام پرداخت سود حاصل از درآمد خالص شرکت در پایان سال هیچ اجبار قانونی ندارد و بسته به نظر و تصمیم هیئت مدیره دارد. شاید بعضی از سالها به دلیل شرایط نامناسب هیئت مدیره تصمیم به عدم نوزیع درآمد بگیرد و یا حتی وقتی درآمد خوب است تصمیم بگیرد کل درآمد را برای رشد هر چه بیشتر مجددا در شرکت سرمایه گذاری کند. البته پرداخت نکردن سود آخر سال لزوماً چیز بدی نیست. مثلاً شرکت های بزرگ تکنولوژیکی که رشد بسیار سریعی دارند، به جای پرداخت سود آخر سال، بیشتر درآمد را مجدداً درون شرکت سرمایه گذاری میکنند زیرا بازگشت و رشد سرمایه بسیار بیشتری دارند. در نهایت این سرمایه گذاری بر روی خود، حاصلش را روی قیمت سهام نشان میدهند. 

بطور کلی ما 2 نوع اصلی سهام داریم

  1. سهام عادی (  common share)
  2. سهام ترجیحی یا ممتاز (  preferred share)

سهام عادی یا  common share همان نوع سهامی است غالب مردم با آن آشنا هستند. سهام عادی یک نوع ورقه بهادار است که نشان‌دهنده مالکیت و ادعای دارنده آن بر بخشی از یک شرکت و درآمدها و دارایی های آن است. دارندگان سهام عادی می‌توانند در مجامع و جلسات سالیانه شرکت کنند، حق رأی دارند و می‌توانند در رأی‌گیری‌ها و انتخاب اعضای هیئت‌مدیره شرکت کنند و اگر سود بین سهامداران تقسیم شود، آن‌ها هم بخشی از آن سود را دریافت خواهند کرد. درواقع سهامداران عادی با انتخاب هیئت مدیره و حق رأی در مجامع، سیاست شرکت را تعیین و بر شرکت خود کنترل دارند. قیمت سهام عادی با توجه به شرایط شرکتها بالا و پایین شده و در صورت از بین رفتن شرکت احتمالاً به صفر میرسد.

سهام ترجیحی یا ممتاز یا  preferred share اما کمی متفاوت است. اگرچه نوعاً “سهام” در نظر گرفته میشود اما بیشتر خواص و شرایطش درواقع شبیه اوراق قرضه است. این نوع سهام معمولاً با قیمت ثابتی فروخته شده و سود تضمین شده مشخصی به نسبت قیمتش از طرف شرکت پرداخت میشود. این سهام معمولاً وقتی ارائه میشود که مثلاً سهام عادی شرکت خواهان ندارد و یا دلیل اثر رقیق کنندگی سهام های عادی جدید بر روی درصد مالکیت سهامداران قدیمی شرکت نمیخواهد سهام عادی جدید صادر کند. preferred share نوعی از مالکیت سهام شرکت ها است که دارنده آن ادعای بیشتری بر روی دارایی ها یا سود شرکت نسبت به سهامداران عادی دارد. سودی که سهامداران preferred share به‌صورت سالیانه دریافت می‌کنند ممکن است تضمینی باشد و شرکت هرسال ملزم به پرداخت سود مقرر به دارندگان سهام ممتاز باشد. همین‌طور در اغلب موارد سهامداران preferred share از اولویت بالاتری در دریافت سود نسبت به سهامداران عادی برخوردار هستند. یعنی شرکت سود آخر سال را اول بین سهام داران preferred share به درصدی که قول داده تقسیم میکند و بعد هر چه که ماند را بین سهام داران عادی تقسیم میکند. در عوض معمولاً برخی حقوق نظیر حق رأی در مجامع از دارندگان preferred share سلب شود. همچنین قیمت سهام ممتاز/ترجیحی ربطی به قیمت سهام عادی شرکت ندارد و با آن رشد نمیکند. (توجه کنید دلیل اینکه قیمت سهام preferred share تغییر نمیکند اینست که فارغ از عملکرد شرکت، سود اختصاص یافته به آن مقداری ثابت و مشخص است در نتیجه معنی ندارد که اگر شرکت پیشرفت کرد و بزرگ شد و درآمدش افزایش یافت قیمت preferred share هم افزایش یابد چون قرار نیست سود بیشتری دریافت کند). در واقع قیمت سهام ترجیحی/ممتاز همانند اوراق قرضه بستگی به نرخ بهره بین بانکی دارد. توجه داشته باشید اگرچه تضمین پرداخت سود preferred share به درجه اجبار قانونی همانند اوراق قرضه نیست اما عدم پرداخت آن عواقب سنگینی مثل از دست دادن اعتبار در بازار سرمایه دارد که در طولانی مدت بشدت به ضرر شرکتهاست در نتیجه شرکت همواره حداکثر سعی خود را میکنند تا حتی در سنگین ترین شرایط هم سود قول داده شده سهام ترجیحی خود را پرداخت کنند. در مواردی اگر شرکتی چند مرتیه از دادن سود preferred share خوداری کند به دارندگان preferred share اجازه رای دادن داده خواهد شد.

-مثال: فرض کنید شرکت الف دو نوع سهم دارد

سهم عادی common share که قیمت امروز آن 20 دلار است و معمولاً 4 دلار سود به ازای هر سهم در انتهای سال پرداخت میکند.

سهم ممتاز preferred share این شرکت اما 22 دلار است و 7 دلار سود میدهد (بیشتر از سهام داران عادی).

اگر این شرکت فوق العاده کار کند، ممکن است دو سال بعد قیمت سهام عادی آن دو برابر شده و به 40 دلار برسد در این صورت سرمایه گذار سهام عادی هم سالی 4 دلار به ازای هر سهم پول گرفته هم ارزش سهامش دو برابر شده… یعنی اگر  50 سهم (معادل 1000 دلار) سهم داشته، الان ارزش  50 سهمش شده 2000 دلار و برای دو سال 400 دلار هم سود سهام ( dividend )گرفته. در مجموع 1000 دلارش 2400 دلار شده است.

اما این هیچ ربطی به قیمت سهام preferred share آن نخواهد داشت. سهام ترجیحی بعد از دو سال همان 22 دلار باقی خواهد ماند -چون سودی که میدهد ثابت است- و این فرد به ازای هزار دلاری که داشته 636 دلار سود دریافت کرده و در مجموع 1000 دلارش 1636 دلار میشود. اینجا به نظر میرسد دارنده سهام ترجیحی ضرر کرده اما نکته اینجاست که اگر برعکس این موضوع اتفاق می افتاد ( یعنی سهام افت میکرد) آن کسی که بیشتر سود میکرد دارنده سهام ترجیحی بود زیرا به هر حال سود 7 دلار به ازای هر سهامش سر جای خود تضمین شده می بود و اگر وضع شرکت خوب نبود احتمالاً این سهام داران عادی خواهند بود که چیزی تحت عنوان توزیع درآمد دریافت نخواهند کرد و قیمت سهامشان هم افت میکرد.  

  • مرور دوباره: اولویت دریافت سود بین سرمایه گذاران به این صورت میشود: اول دارندگان اوراق قرضه ( bond holders )، دوم دارندگان سهام ترجیحی یا ممتاز (preferred share ) و در انتها دارندگان سهام عادی(common share)

نکته مهم: خواستم ذکر کنم که در اینجا به عنوان معرفی اجمالی به توضیحات داده شده بالا در مورد سهام های عادی و ترجیحی بسنده میکنم اما نکات و جزئیات مربوط به خواص و ویژگی های هر کدام از این نوع سهام ها بسیار بسیار گسترده تر از چند جمله بالاست و حتی یک معرفی کلی قابل اتکا ممکن است صد ها صفحه بشود. در نتیجه هیچگاه برای تصمیم گیری به صرف مطالب ذکر شده اینجا اکتفا ننموده و همواره قبل از اخذ هرگونه تصمیمی حتما با مشاور مالی مورد اطمینان خود مشاوره کنید.

اوراق بهادار مشتقه ( Derivatives ) : اوراق مشتقه نوعی اوراق بهادار هستند که ارزش آن به یک یا چند دارایی که از آن مشتق می‌شوند بستگی دارد. Derivatives معمولاً قرارداد های مالی بسیار پیچیده هستند که سازمانهای بزرگ سرمایه گذاری برای افزایش سود دهی یا بالانس کردن ریسک استفاده میکنند. زیر-لایه یک قرارداد Derivatives میتواندسرمایه مالی (مثل سهام یا اوراق قرضه)، ارز خارجی، قرارداد های آتی ( futures contract ) ، شاخص بورس و یا حتی نرخ تورم باشد. بطور کلی Derivatives ها به دو دسته تقسیم بندی میشوند

  1. Option ها
  2. Forward ها

هر دو اینها قرارداد هایی بین یک خریدار و یک فروشنده هستندو هر دو اینها زمان مشخصی دارند.

  1. Option ها

Option خود به دو صورت وجود دارد. Call option و Put Option  

Call Option این انتخاب را به خریدار آن میدهد که در آینده تعداد مشخصی از سرمایه زیر-لایه را به قیمتی که امروز توافق میشود بخرد. فروشنده  Call Option اما موظف است درصورتیکه خریدار از او خواست، آن تعداد سرمایه زیر-لایه را به قیمت توافقی بفروشد.

(مثلاً موقعی کاربرد دارد که شما فکر میکنید قیمت یک سهام احتمالاً خیلی بالا خواهد رفت اما الان پول خرید ندارید و یا 100% مطمئن نیستید و به جایش Call Option آنرا میخرید که پول کمتری میخواهد)

Put Option این انتخاب را به خریدار آن میدهد که در آینده تعداد مشخصی از سرمایه زیر-لایه را به قیمتی که امروز توافق میکند بفروشد. فروشنده  Put Option اما موظف است درصورتیکه خریدار از او خواست، آن تعداد سرمایه زیر-لایه را به قیمت توافقی بخرد.

(مثلاً موقعی کاربرد دارد که شما فکر میکنید سهامی که دارید قرار است به شدت افت کند اما مطمئن 100% هم نیستید. در نتیجه شبیه یک قرارداد بیمه یک قیمت تعیین کرده و برای آن قیمت قرارداد Put Option میخرید. حال اگر قیمت سهام شما به زیر قیمت Put Option سقوط کند شما این انتخاب را دارید که قرارداد زا اجرا کرده و طرف مقابل قراداد Put Option را مجبور به خرید سهام خود با قیمت توافقی قبلی بکنید – که بالاتر از قیمت بازار است. در واقع شما در ازای پرداخت مبلغی ، میزان سقوط ارزش سهام خود را تا حدی بیمه کرده اید)

یک مثال ساده: فرض کنید شما سهام یک بانک را ماههاست تحت نظر دارید و خبر هایی شنیده اید که آنها احتمالاً طی چند ماه آینده با یک بانک بزرگ ادغام خواهند شد و احتمالاً سهامشان یک شبه افزایش چشم گیری خواهد داشت. از طرف دیگر شما 100% هم مطمئن نیستید و نمیخواهید 100 هزار دلار از پول خود را مستقیماً درگیر سرمایه گذاری کنید تا شاید در آن سود کلان احتمالی شریک شوید. کاری که میتوانید بکنید اینست که یک قرارداد Call Option برای سهام آن بانک خریداری کنید. فرض کنید سهان آن بانک امروز 20 دلار است. حال قرارداد Call Option به این صورت کار میکند که مثلاً خریدار Call Option این انتخاب را خواهد داشت که در هر زمانی طی 4 ماه آینده هر وقت که خواست سهام آن بانک را 22 دلار بخرد. فروشنده Call Option اما موظف است اگر خریدار از وی خواست سهام آن بانک را 22 دلار به خریدار Call Option بفروشد. فرض کنید کل قرارداد برای 5000 سهم است و برای بستن این قرارداد فروشنده Call Option  از خریدار Call Option مبلغ 2 دلار به ازای هر سهم طلب میکند ( 2دلار فقط مثال است. دلیل یا محاصبه خاصی پشت آن نیست).

اگر خوب به مفهوم این قرارداد توجه کرده باشید میبینید که نوعی شرط بندی است. فروشنده قرارداد Call Option پولی از خریدار دریافت میکند و در قبال آن متعهد میشود که طی 4 ماه آینده هر وقت که خریدار قرارداد خواست تعداد سهام توافق شده بانک مربوطه را 22 دلار به وی منتقل کند. وی –فروشنده Call Option- امیدوار است که سهام بالای 22 دلار نرود تا وی مجبور نشود سهام مربوطه را تحویل بدهد و بتواند این 2 دلار را در جیب خود نگه دارد. خریدار Call Option اما امید دیگری دارد: امیدوار است که سهام مربوطه هر چه بیشتر بالای 22 دلار برود تا وی بتواند یا اجرای قرارداد آنرا تنها با 22 از طرف قرارداد مطالبه کند. کلاً این نوع قرارداد نوعی شرط بندی در مورد آینده نرخ سهام مربوطه است.

تا اینجا، خریدار قرارداد 2 دلار از جیب برای سهمی که امروز 20 دلار است پول داده. یعنی اگر طی 4 ماه آینده قیمت سهام مذکور بالاتر از 22 دلار نرود برایش صرف ندارد که فروشنده قرارداد را مجبور به تحویل سهام کند

در نهایت طی 4 ماهه آینده اگر قیمت روز سهام مربوطه بالای 22 دلار رود که خریدار Call Option قرارداد را اجرا کرده و سهم را با قیمت 22 دلار از فروشنده میگیرد. توجه داشته باشید که اگر قیمت سهام بانک مذکور بین 22 دلار تا 24 دلار شود، خریدار Call Option قرارداد را به اجرا میگذارد ولی در نهایت ضرر کرده (فرضاً اگر 23 دلار شود، با اجرای قرارداد آنرا 22 دلار از فروشنده آ Call Option میخرد و 23 دلار در بازار میفروشد. یک دلار اینجا سود میکند اما چون خود قبلاً برای این قرارداد 2 دلار به ازای هر سهم پول داده در نهایت 1 دلار به ازای هر سهم ضرر میکند)

اما اگر قیمت سهام مذکور طبق پیش بینی که کرده بود بالای 24 دلار رود -مثلاً 40 دلار- خریدار Call Option قطعا آنرا اجرا میکند. سهام قیمت روز 40 دلاری را 22 دلار از طرف مقابل معامله میگیرد و در بازار 40 دلار میفروشد. با در نظر گرفتن 2 دلاری که برای قرارداد خرج کرده بود ، نهایتاً  16دلار به ازای هر سهم به جیب میزند (قیمت روز 40 دلار منهای 22 دلار قیمت قرارداد منهای 2 دلار هزینه قرارداد).

توجه کنید برای اجرای این قرارداد، خریدار Call Option تنها احتیاج به 5000 سهم ضربدر 2 دلار یعنی 10 هزار دلار داشت حالآنکه اگر میخواست کل سهم را بخرد ، برای 5000 سهم میبایست 20 دلار ضربدر 5000 یعنی 100 هزار دلار پول میداد.

نکته بسیار بسیار مهم: استفاده از Option ها خاصیت leverage دارد. به این معنی که اگر در مثال بالا شما 100 هزار دلار سهام ( معادل 5000 سهم ) به قیمت هر سهم 20 دلار میخریدید و آنرا به قیمت 40 دلار میفروختید نهایتاً 100% سود میکردید (یعنی 100 هزار دلار شما 200 هزار دلار میشد).

اما اگر همین کار را از طریق Call Option دو دلاری به ازای هر سهم میکردید تنها 10 هزار دلار لازم بود وسط بگذارید و در نهایت سود شما 16 دلار ضربدر 5000 یعنی 80 هزار دلار میشد. یعنی 800% سود!!!

در عین حال توجه داشته باشید اگرچه استفاده از  Option ها بشدت درصد سود را افزایش میدهد اما به همان نسبت درصد ضرر را هم افزایش میدهد. در همین مثال بالا اگر قیمت سهام بر خلاف پیش بینی شما کاهش میافت (مثلا به 15 دلار) شما درصورتی که مستقیماً سهام خریده بودید تنها 25 هزار دلار معادل 25% ضرر میکردید اما اگر از راه Option میرفتید ضرر شما کل 10 هزار دلارتان یا همان 100% سرمایه تان میبود. خریداران Call Option در بدترین حالت ریسک از دست دادن کل پول سرمایه گذاری شدشان را دارند اما فروشندگاه Call Option باید در نظر داشته باشند که ریسکی که متحمل میشوند بینهایت است (چون حداقل در تئوری قیمت یک سهام تا بینهایت میتواند بالا برود و قیمت هر چه باشند  آنها ملزم هستند سهام را خریده و تحویل خریدار Call Option بدهند)

قرارداد های Put Option هم همانند Call Option هست با این تفاوت که در  Put Option فروشنده تضمین میکند که اگر خریدار Put Option خواست سهام مربوطه را با قیمت توافقی بخرد.

به هر جهت برای این مقاله من از ذکر جزئیات بیشتر خودداری میکنم. توضیح نسبتاً کامل آپشن ها شاید یه صدها صفحه نوشته نیاز داشته باشد که از حوصله و موضوع این مقاله که معرفی اجمالی است خارج است. شاید بعداً مقاله جدایی در مورد آن نوشتم.

  • Forward ها

شاید بسیاری از شما جمله آشنای ” قیمت نفت برنت دریای شمال برای تحویل در ماه ژانویه ….” که سالها در انتهای اخبار میشنیدیم به خاطر داشته باشید. قرارداد forward contract قراردادی است که در آن خریدار قرارداد ملزم میشود که در زمانی در آینده کلای زیر مجموعه قرارداد را با قیمتی که امروز توافق میشود از فروشنده قرارداد forward contract خریداری کند. بر عکس قرارداد های option در این نوع قرارداد هر دو طرف “ملزم” به انجام معامله هستند. کالا های زیر لایه یا متصل به قرارداد های forward contract معمولا به دوسته کلی تقسیم میشوند: ابزار های مالی مثل سهام و اوراق قرضه و … و ابزار های کالایی مثل فلزات با ارزش (طلا و ..)، نفت خام، گندم، ذرت و ….

در مورد قرارداد های forward contract معمولاً طرفین در ابتدای قرارداد چیزی به هم نمیدهند بلکه در پایان قرارداد یا فروشنده به خریدار کالا را تحویل داده و پولش را به قیمت روز میگیرد یا در روز آخر قرارداد تفاوت قیمت قرارداد با قیمت روز کالا را بصورت نقدی بین طرفین تسویه میشود. حجم بالایی از این قرارداد ها در محیطی غیر از بورس و بین سازمان های بزرگ مالی معامله میشود.

مثال: فرض کنید شرکت آبجو سازی تورنتو هر سال به 100 تن جو نیاز دارد. قیمت جو در طول سال متغییر است اما شرکت آبجو سازی نمیتواند هر روز قیمتش را عوض کند در نتیجه کاری که میکند اینست که یک قراداد forward contract به میزان 100 تن جو تحویل مونترال ماه ژانویه سال آینده با قیمتی توافقی -مثلاً کیلیویی 10 دلار- با فروشنده جو امضا میکند. حال در زمان سر رسید قرارداد اگر قیمت جو به هر دلیل بالای 10 دلار رود، شرکت آبجو سازی یا از فروشنده قرارداد میخواهد که جو را به قیمت توافق شده در مونترال تحویلش دهد یا اینکه اختلاف قیمت را نقداً پرداخت کند که خودش برود جای دیگری آنرا بخرد. این forward contract ها به نوعی بیمه برای هر دو طرف قرارداد است. هم برای تولید کننده و فروشنده جو. فروشنده جو میتواند مطمئن باشد هر چه که اتفاق بیفتد یک حداقل قیمت تضمین شده برای کالای تولیدی خود دارد و خریدار هم (شرکت آبجو سازی) مطمئن است که قیمت خرید جو مصرفی اش از یک مقدار مشخص بالاتر نمیرود.

شاید جالب باشد بدانید که forward contract های بر اساس کالا معمولاً در یک زمان خاص در آینده سررسید میشوند و یک مکان خاص استاندارد برای تحویل دارند که ممکن است برای خریدار مناسب باشد یا نباشد. مثلاً برای مثال بالا، آبجو سازی تورنتو در نزدیکی مونترال است و در نتیجه اگر بخواهد میتواند درخواست اصل کالا (یعنی جو) را از فروشنده forward contract را در زمان سر رسید قرارداد بکند. اما اگر این آبجو سازی کارخانه اش در ونکوور بود، احتمالاً به جای درخواست خود کالا، فقط درخواست اختلاف نقدی قرارداد را میکرد زیرا راحتر خواهد بود که برود جوی مورد نیاز خود را از همان نزدیکی های ونکوور از بازار آزاد خریداری کند. حال اگر قیمت بالا رفته بود که این اختلاف نقدی قیمت قرارداد جبران اضافه پرداختی بازار آزاد را میکرد (زیرا فروشنده هم بجای تحویل کالا به قیمت توافق شده پایینتر از نرخ بازار آزاد ، آنرا خودش در بازار آزاد میفروشد و ما به التفاوت نقدی را به آبجو سازی ونکوور تحویل میدهد). forward contract ها را میشود قبل از سر رسید موعد معامله کرد (یعنی به دیگری فروخت و انتقال داد) اما اگر به انتهای قرارداد برسد در صورتیکه یکی از طرفین درخواست کند معامله فیزیکی باید انجام شود. یعنی کالا در محل قول داده شده تحویل گردد و خریدار تحویل آنرا تقبل کند.

مثال بالا یک مثالی بود که مورد استفاده اصلی forward contract  را نشان میداد. در عمل اما بسیاری از معامله کنندگان forward contract افراد یا موسسات سرمایه گذار هستند که هیچ احتیاجی به گندم و جو و امثالهم ندارند! در واقع بسیاری از قرارداد های forward contract که در بازار سرمایه و بورس معامله میشوند توسط معامله گران برای سود بردن معامله میشوند و این معامله گران عموماً چند روز مانده به انتهای قرارداد سود یا زیان خود را متحمل شده و از قرارداد خارج میشود تا مجبور به دریافت فیزیکی کالای معامله نشوند. حتی بسیاری از شرکتهایی که واقعاً کالای مورد قرارداد را نیاز دارند هم شاید همین کار بکنند و به جای دریافت کالا، اختلاف نقدی آنرا دریافت کنند و بروند اصل کالا را از تامین کننده مورد اعتماد خود خریداری کنند. برای آنها مهم اینست که با استفاده از قرارداد قیمتی را برای کالای مورد نیازشان فیکس کنند.

forward contract غالباً بصورت over-the-counter و بین موسسات مالی بزرگ مثل بانکها معامله میشوند اما نوعی از forward contract ها که استاندارد شده و در بورس عرضه میشود futures contract نامیده میشود. در futures contract های معامله شده در بورس طرفین قرارداد میبایست پولی به عنوان حسن انجام قرارداد در حساب مشترک قراردهند. این حساب بطور روزانه بررسی شده و یکی طرفین با توجه به تغییرات قیمتی کالای مورد بحث باید اکانت خود را شارژ کنند. نکته مهم برای شما سرمایه گذار اینست که اگر دقیق نمیدانید زیر لایه این قرارداد ها چیست اصلاً نباید آنرا معامله کنید زیرا ممکن خیلی حتی بیشتر از پولی که گذاشته اید ضرر کنید. در این قرارداذ ها (نوعی که در بورس معامله میشود) معمولاً پولی که درگیر میشود 3 تا 10 درصد کل قرارداد است. در نتیجه اگر به آخر قرارداد برسید کاهش قیمت ممکن است خیلی بیشتر پولی باشد که اول گذاشته اید. علاوه بر این متاسفانه دیده شده که معامله این نوع قراردادها با عدم اطلاع از نحوه کارکرد این قراردادها خسارتهای جبران ناپذیری داشته است. مثلاً افرادی futures contract های بر اساس قیمت نفت را بازار میخرند به امید اینکه قیمت نقت بالا رود  آنها سود کنند. این افراد اما نمیدانند که این به اصطلاح ETF های بر اساس futures contract مثل خرید سهام شرکت های نفتی نیستند بلکه خرید خود کالا است و زمان انقضا دارند و اگر آنها قرارداد را تا پایان نگه دارند باید شخصاً بروند و در بندر کشتی نفتی و نفت درون آنرا تحویل بگیرند!! مواردی بوده که در ساعتهای نهایی انتقضای قرارداد ، افراد برای فرار از تحویل گیری فیزیکی کالا قرارداد برای فروش آن هجوم آورنده اند که حتی منجر به منفی شدن سهام متصل به futures contract مذکور شده است.

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

5 × 3 =